درباره آنچه لباس عجیب و غریب مینامیم
لباسهای عجیب و غریب با آشناییزادیی پیوند خوردهاند. آشناییزدایی یعنی برخلاف جریان آب حرکت کردن، یعنی همرنگ جماعت نشدن. به زبانی ساده آشنایی زدایی یعنی غرق عادت، یعنی چیزها را از حالت عادی هر روزه خارج کردن و در موقعیتی غیر عادی قرار دادن. این موضوع بخصوص در پوشش و لباس آدمها کار بسیار سختی است. اینکه طرز پوشش متفاوت و غریبی داشته باشیم به واسطه در معرض توجه قرار گرفتن کنش سختی است.
در دنیای مد و هنرهای اجرایی اما موضوع به این سختی نیست. هر روزه هنرمندان و اجراگرهای مختلفی با عجیبترین لباسها بر فرش قرمز راه میروند و برای عکاسان بیشماری ژست میگیرند و خیلی زود سر از جلد مجلات مد در میآورند. در این یادداشت کوتاه میخواهیم نگاهی داشته باشیم به پیشینه این لباسهای خاص و منحصر به فرد. بی شک با ظهور هنرهای مفهومی این نوع از پوشش نیز گسترش بیشتری پیدا کرده است.
هنرهای مفهومی از 1960 به بعد در اروپا رواج پیدا کرده است. این نوع از هنر مبتنی بر “ایده” صورتبندی میشود. اگر برای هنر، کلاسیک شباهت اهمیت داشت، برای هنر رمانتیک، بیان عواطف و احساس و برای هنر مدرنیسم فرم مهم بود، برای هنرهای مفهومی کانسپت و ایده اولویت داشت. برای پیدا کردن نخستین ایدههای طراحی لباس در حوزهی هنرهای مفهومی باید به سراغ جنبشی برویم که اولین جرقههای هنر مفهومی را آنان زدند؛ هنرمندان فوتوریست، فوتوریستها مکتبی انتقادی بودند که سرعت و حرکت را در کار خود بروز میدادند.
این مکتب در تمامی عرصههای ادبی و هنری ایدههایی بسیار انقلابی و ساختارشکنانه را پیش کشیدند. از ادبیات و شعر گرفته تا نقاشی، مجسمهسازی، معماری و هنرهای اجرایی. فوتوریستها گرایشی پیشرو بودند که سرچشمه هنرهای اجرایی(پرفورمنس) را هم میتوان بدان برگرداند. با نگاهی به پیشینه طراحی لباس در هنرهای معاصر میتوان به هنرهای اجرایی رسید. به زبانی دیگر نقش لباس در جنبش فوتوریسم و پسازآن تا بعد از جنگ جهانی دوم غالباً در حوزهی هنرهای اجرایی تعریف و شناسایی میشود.
اولین طراحی لباس بر اساس سبک فوتوریسم
پس از فوتوریستها نهضتها و سبکهای دیگری چون دادائیستها و هنرمندان مکتب باهاوس درزمینه طراحی لباس در حوزهی هنرهای اجرایی نقش برجسته و ممتازی داشتهاند.
با جستجوی در تاریخ هنر غرب میتوان رد پای هنرمندان بزرگی را دید که تلاش کردهاند طراحی لباس را از حالت عادی هرروزه خارج کرده و آن را در وضعیتی نو و مبتنی بر مفاهیم تازه قرار دهند. از طراحی لباس پیکاسو برای تئاتر پاراد گرفته تا همکاری سالوادور دالی و اندی وارهول با طراحان بزرگ لباس، هنرمندان بسیاری در این راه گام برداشتهاند اما ریشهی همهی این ایدهها را میتوان در مدرسهی باهاوس و اندیشههای مستتر در نزد اساتید آن مدرسه یافت.
باهاوس درواقع مکانی بود برای آشتی دادن هنر وزندگی یا بهتر بگوییم آشتی مردم با هنرمندان از طریق هنر. اما در بین طراحان لباس ایو سن لوران از نامآورترین طراحان مد در جهان است که پا را از حد یک طراح مد ساده فرارتر گذاشته بود و در هر مجموعهی خود با خلاقیتی شگفتانگیز ایدههایی از هنرهای تجسمی بهخصوص نقاشی را با طراحی لباس ترکیب میکرد.
آشنایی دقیق سن لوران با ادبیات جهان بهخصوص ادبیات فرانسه و انگلستان باعث شد وی با اقتباس و الهام گیری از برخی اشعار بزرگانی چون شکسپیر و لویی آراگون شاعر سورئالیست فرانسوی و آثار مارسل پروست نویسندهی معاصر فرانسوی طرحهای بسیار جالبتوجهی خلق کند. فعالیتهای سن لوران نشان میدهد که شعر و هنرهای تجسمی و در پی آن هنرهای مفهومی توانستهاند نقش مهم و تأثیرگذاری در طراحی لباس و مد در جهان ایفا کنند؛ اما باید توجه داشت که این تأثیرگذاری در انحصار هیچکس نیست و اینک تبدیل به ایدهای جهانی شده است.
بدون شک ساختارشکنی در مد و لباس در جامعهی ما بهواسطهی وضعیت خاص فرهنگیمان بسیار کار سخت و پیچیدهای است، عموم مردم به لباسهای عادت شده، قراردادی و عامهپسند توجه نشان میدهند و شاید تنها راهی که بتوان ایدههایی نو را به لباس و مد راه داد اجرا و ارائهی ایده در گالریهای تخصصی هنری باشد. روشهای مختلفی برای ساختارشکنی وجود دارد، چه ازلحاظ ظاهری و زیباییشناسی و چه مفهومی.
همانطور که آثار مفهومی در ابتدا کمتر قابلیت فروش داشتند، لباسهای مفهومی نیز به نظر غیرقابل پوشش و فروش میآمدند اما با پوشیده شدن اینگونه لباسها توسط خوانندههای مشهور در کنسرتها، موزیک ویدئو و حضورشان در جشنوارههای مهم موسیقی با این لباسهای عجیب، تأثیر به سزایی در تغییر دیدگاه مردم به اینگونه لباسها داشته است.
در آخر باید بگویم افرادی که لباس های مفهومی بر تن میکنند، بسیار جسور و با اعتماد به نفس هستند چرا که حداقل چند سال جلوتر از زمان خود حرکت کردهاند و باید با نگاه های متعجب دیگران و شنیدن جملاتی از قبیل چقدر زشته و … کنار بیایند.
گردآورنده: رعنا هاشمی